به نام خدا

 

نمی دونم از چی بنویسم. فقط میخوام بنویسم . از این که ما انسان ها برای چی به این دنیا آمدیم. برای چی متولد شدیم.شما میدونید؟ اصلاکسی هست که بدونه.کاشکی اصلا نبودیم تا نه اشتباه کنیم ونه کار خوب.

 

 

سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ

دیدن او یک نظر صد چو منش خون بهاست

گر برود جان ما در طلب وصف دوست

حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست

دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان

گونه ی زردش دلیل ناله ی زارش گواست

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:10 ب.ظ http://shalamche.blogsky.com

سلام
وب قشنگی داری بهم سرب زن.
یاحق

غزل شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:27 ق.ظ http://chamosh.blogsky.com/

سلام
من نمی دونم که چرا ما متولد شدیم.راستش این سوال در ذهن من بود اما به جواب نریسیده بودم و نرسیدم.
شعر زیبایی هم از سعدی انتخاب کردی.من این شعر رو خیلی دوست دارم.یادته که برای عمه...
راستی به من هم سر بزنید.خوش حال می شم.دعا می کنم که امتحانات رو خوب بدی داداشی.یادت نره که تو هم برام دعا کنی.ممنون.
خدانگه دارت

محسن نصیری یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:02 ب.ظ http://WWW.MNV.parsiblog.com

خیلی زیباست
منم دیوونهه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد