از دست این خواهرا

به نام خدا

 سلام

دو تا خواهر افتاده به جون ما هر کدوم یه سازی دارن که نمی دونم به کدوم سازشون برقصم . البته فکر نکنید من رقاصم

ساغر که قربونش برم به من آلرژی داره همین که چشمش به این جانب می افته از حنجره مبارک صدا های ناحنجار در میاره خدانکنه توی خونه خراب کاری بشه وقتی بهش می 

گن کی کرده انگار چشاش فقط منو میبینه( خوبه حالا هیکلی نیستیم)این از خواهر ۲سالمون که الآنم داره به من میگه برو حالا کجا نمی دونم

اون یکی خواهرمم که فقط داره تو وبلاگش زیراب مارو میزنه.و وقت کلاس زبانش که میرسه به ما التماس می کنه که الهی قربون اون چشمای آلبالویت برم بیا منو برسون

اصولا من و غزل ۲ دقیقه زیر یک سقف نمی تونیم بمونیم از بس که افه میزاره .

الآن باید برم سر جلسه ی امتحان واسم دعا کنید که شاید با دعا های شما ۲تا سوال و بتونیم جواب بدیم .

خدا حافظ

نظرات 4 + ارسال نظر
ستاره دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ق.ظ http://kolbe-roya.blogsky.com

سلام خوش به حالت

محمد دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:52 ب.ظ http://kianmehr290.persianblog.com

سلام بابایی . خیلی خوشحالم که می بنینم دست به قلم شدی . واقعا قشنگ و روان نوشته بودی من به داشتن شما فرزندای گلم خدا رو شکر می کنم و به وجودتون افتخار می کنم. برقرار باشید

محمد پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://kianmehr290.persianblog.com

سلام پسر دسته گل فوتبالیستم . چرا نمی نویسی . من هر روز می آم اینجا . شاد باشی

محسن یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.mnv.parsiblog.com

سلام علی
چی کار می کنی با امتحانات؟
خیلی وبلاگت زیباست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد